- سیاه دارو
- هزارجشان
معنی سیاه دارو - جستجوی لغت در جدول جو
- سیاه دارو
- فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سپیدتاک، سپیتاک، سفیدتاک، ماردارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون، بروانیا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عاصی و گنهکار و ظالم
گیاهی است از تیره آلالگان جزو خربقیها که پوشیده از کرکهای ظریف است و برخی گونه ها ممکن است فاقد کرک باشد، این گیاه به طور خودرو و دراکثر نقاط و از جمله ایران میروید. برگهایش دارای تقسیمات باریک و گلهایش منفرد و دانه اش تیره رنگ و سه گوش و دارای بویی مخصوص است. ارتفاع آن تا 40 سانتیمتر می رسد و گلهایش آبی رنگند. سیاه دانه را نانوایان برای خوشمزگی نان در موقع پخت روی آن میریزند
گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، شونیز، سنز، سنیز، سیاه تخمه، سیسارون، بوغنج، کرنج، غرمج، کبودان
بدطینت، بداندیش
آنچه که سایه دارد: درخت سایه دار، حرفی که دو خطی نوشته باشند، غشی سایه زده
مخلوطی از پیه ولوئی برای گرفتن شکافهای صاروج حوض و جز آن ترکیبی ازپیه و پنیه که برای سد کردن سوراخ پهلوی شیر آب انبار و جز آن کنند
کبوتری که خال سیاه در سینه دارد
ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
دارویی که از همه داروها سودمند تر باشد بهترین دارو عالیترین دوا: شاه دارو بود شراب بلی زو چو بر حد اعتدال خوری. (جوامع الحکایات)، شراب باده
دارندۀ سپاه، فرمانده سپاه
سیاه سر، آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند
آنچه دارای سایه باشد، هر چیزی که سایه بیندازد، سایه ور، سایه افکن، برای مثال صولتت باد سایه دار ظفر / دولتت باد دایگان ملوک (خاقانی - ۴۷۲)
دارنده گیاه صاحب نبات، مرغزار علف زار
بدکار، ظالم
بهترین دارو، دارویی که از همۀ داروها بهتر و سودمندتر باشد، برای مثال شاه دارو بود شراب، ولی / زو چو بر حد اعتدال خوری (؟- مجمع الفرس - شاه دارو) ، شراب
Shaded, Shady
затененный , тенистый
schattiert, schattig
затемнений , тіньовий
zacieniony
有阴影的 , 阴凉的
sombreado, sombrio
ombreggiato
sombreado, sombrío
ombragé
beschaduwd, schaduwrijk
छायांकित , छायादार
مظلّلٌ
그늘이 있는 , 그늘진
陰になった , 陰気な
gölgelendirilmiş, gölgeli